نوشته شده توسط : پرستو

کجا بودي وقتي برات شکستم
يخ زده بود شاخه ي گل تو دستم
کجا بودي وقتي غريبي ودرد
داشت منه تنهارو ديوونه ميکرد
کجا بودي وقتي که ازپنجره
ميپرسيدم اين چندمين عابره...
کجا بودي وقتي تورو ميخواستم
که دستات آروم بشينه تو دستم
کجا بودی وقتي که گريه کردم
ازتو به آسمون گلايه کردم
کجابودي وقتي کنارعکسات
شبا نشستم به هواي چشمات
کجا بودي تولحظه ي نيازم
وقتي ميخواستم دنيامو بسازم
کجابودي ببيني من ميسوزم
عين چشات سياهه رنگ روزم
کجا بودي تشنه ي چشمات بودم
نبودي من عاشق دنيات بودم
 



:: بازدید از این مطلب : 795
|
امتیاز مطلب : 127
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : 14 / 12 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پرستو


امروز دلم دوباره شکست....

از همان جاي قبلي...!

کاش مي شد آخر اسمت نقطه گذاشت تا ديگر شروع نشوي.... 

کاش مي شد فرياد بزنم... پايان! 

دلم خيلي گرفته!.... 

اينجا نمي توان به کسي نزديک شد! 

آدمها از دور دوست داشتني ترند!
 



:: بازدید از این مطلب : 766
|
امتیاز مطلب : 134
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : 14 / 12 / 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : پرستو

آمدم تا مست و مدهوشت کنم اما نشد

عاشقانه تکیه بر دوشت کنم اما نشد



آمدم تا از سر دلتنگی ام 

گریه تلخی در آغوشت کنم اما نشد



نازنینم یاد تو هرگز نرفت از خاطرم 

سعی کردم فراموشت کنم اما نشد . . .

 



:: بازدید از این مطلب : 826
|
امتیاز مطلب : 147
|
تعداد امتیازدهندگان : 36
|
مجموع امتیاز : 36
تاریخ انتشار : 7 / 12 / 1389 | نظرات ()